اهميت توسعه در جوامع و نقش زنان در آن
توسعه از جمله مباحث مورد مناقشه در نحلههای گوناگون فكری است. به ويژه آمكه صحبت از توسعه در جهان سوم و با صبغه اسلامی در ميان باشد. در اين ميان برخی انديشمندان، توسعه تجويزی غربی را مخرب، ساختارشكن، نافی تنوع فرهنگی، استثماركننده و ويرانگر میدانند. اين گروه طبف وسيعی از تفكرات را در بر ميگيرد.
از نگاه ماركس به توسعه سرمايه داری و ماركس گرايان كه سخن از كالايی شدن فرهنگ در اثر رجوع به توسعه غربی نام بردهاند و ساير ديدگاههای چپ گرايانه نظير" نظريه توسعه عقب ماندگي( فرانك)، نظيريه توسعه وابستگي( دوسانتوس)، نظريه سرمايه داری جهاني( سمير امين)، نظريه اقتصاد جهانی( والراشتاين)"( رسانه،5:1384) تا ديدگاههای پست مدرنيستی فوكو كه از نظر وي" در پس گفتمان توسعه و نوسازي، قوم مداری، قدرت محوری و ديدگاه غربی نهفته است"( همان:6) و نگاه پسا استعماری با ديدگاههای نماينده اصليش يعنی ادوارد سعيد كه شرق تصرفی غرب را مرهون شرق شناسی اسطورهای غربی میداند و نظاير اين ديدگاه ها، تماما بر يك نكته تاكيد دارند: نسخه غربی توسعه موجد گرفتاريهای تازه است و اصولا توسعه يافتگی غرب و توسعه نيافتگی شرق دو روی يك سكه هستند. در نگاه اسلامی نيز بر" توسعه" مبتنی بر بسترهای انتقادی نگاه شده است. چنانكه از منظر يكی از نويسندگان اين عرصه" توسعه چيزی جز بسط روح سوداگرانه و سودمحور سرمايه دارياز طريق يك تلاش آگاهانه، ارادی و توام با برنامه ريزی نيست".( ارزش،36:1380). در واقع در توسعه مد نظر اسلام، صرفا بالا رفتن از نردبان ترقی مادي، مدنظر نيست، بلكه هدف اصلی رسيدن به مدارج بالای معنوی در كنار پيشرفتهای مادی است." مفهوم و هدف توسعه پيشرفتدر اسلام را میتوان اين گونه جمع بندی نمود كه برخلاف هدف توسعه در غرب كه تنها جنبه مادی زندگی را در نظير ميگرد،هدف توسعه در اسلام رسيدن به ارزشهای متعالی انسان است و رشد انسان هدف فعاليتهای مادی انسان قرار میگيرد. به عبارت ديگر، مكتب اسلام يك مكتب مادی نيست، بلكه يك مكتب مادي- معنوی است و ماديت را در پناه معنويت قبول دارد. در مكتب اسلام، هدف توسعه جز به حداكثر رساندن سعادت انسان تمام زمينهها را از جمله اقتصاد، اخلاق و فرهنگ نيست. به عبارت ديگر، از نظر اسلام مفهوم كلی توسعه فقط رفاه و آسايش در اين جهان را جستوجو نمی كند. بلكه رفاه در هر دو جهان را مد نظر دارد و بين اين دو هيچ فرقی وجود ندارد.( رضايي،9:1398)
اما نگاههای توسعه محورانه بين المللی يا غربی در برابر انتقادها با مطرح كردن بحث توسعه پايدار ، روی ديگر مباحث توسعه را به رخ كشيدند. از اين مفهوم به عنوان برگ برنده مفهوم توسعه نام میبرند ووجود عدالت اجتماعی بالا در جوامع توسعه يافته را موجد اجرايی شدن آن لحاظ میكنند. از ديد اين گروه، نگاه انتقادی به توسعه مربوط به دوران دو قطبی بين الملل و وجود مخالف با سرمايه داری و تقويت نگاه انتقادنگرانه از سوی بلوك شرق است. چنانكه میدانيم در 1992 در كنفرانس زمين در ريودوژانيروی برزيل، و تقريبا يك سال بعد از فروپاشی اتحاد جماهير شوروی سوسياليستي، طی قطعنامه صادره اصل سوم، پنجم وهشتم، ناظر بر دعوت كشورهای در حال توسعه برای حركت به سمت توسعه پايدار میكرد( شريف زادگان 376:1393). سه اصل مطرح شده عبارتند از:
حق و فرصت توسعه نه تنها بايد برای همه جوامع وجود داشته باشد بلكه بايد تضمين شود تا بتوان عدالت و برابری را از نظر حق توسعه و رفع نيازهای محيط زيست به صورتی كه شايسته نسل و جوامع معاصر و همينطور نسل آينده بشری ايجاد وحفظ كرد( اصل سوم)
2- همه كشورها وملتها بايد به منظور رفع نياز غير قابل اغماض پايداری توسعه در رفع فقربا يكديگر همكاری كنند و تفاوتهای فاحش سطوح زندگی را بين جوامع مختلف كاهش دهند تا رفع نيازهای اوليه بخش اعظم جمعيت بشری جهان با سهولت بيشتری ميسر شود( اصل پنجم)
3- برای دست يافتن به توسعه پايدار و كيفيت بهتر زندگی برای هم، مردم جهان و دولتها بايد كم تر از الگوها و روشهای توليد و مصرف ناپايدار استفاده كنند و اتخاذ سايستهای جمعيتی مناسب تری را تشويق و گسترش دهند.(اصل هشتم)( همان)
در كتاب" جامعه شناسی زنان" نوشته ابوت و والاس از قول تيانو سه نظريه در زمينه ارتباط زنان با توسعه مطرح شده است كه يك مورد دارای نگاهی خوشبينانه و دو مورد نيز رويكردی بدبينانه را در اين زمينه در معرض ديد قرار میدهد. اين دو پژوهشگر مینويسند:" در نظريه ادغام" به عنوان اولين ديدگاه توسعه، در گير كردن هرچه بيشتر زنان در اقتصاد و زندگی عمومي، به رهايی زنان وبرابری جنسيتی میانجامد. در ديدگاه" حاشيهای شدن" توسعه سرمايه داری، زنان را بيش از بيش از ايفای نقشهای توليدی باز میدارد و به قلمرو خصوصی و خانه محدود میكند. در اين نوع توسعه، زنان كنترل خود را بر امكانات مادی از دست داده و از نظر مالی به مردان وابسته میشوند. در نظريه بهره كشی نيز گفته میشود مدرنيزه شدن به پيدايش نوعی نيروی كار ارزان زنانه منجر میشود. زنان در بخش توليد صنعتی نقش مهم تری پيدا میكنند، اما از آنجا كه نيروی كار در درجه دوم محسوب میشوند، در معرض بهره كشی قرار میگيرند."( ابوت و واالس، 78:1380)
مايكل تودارو و به عنوان يكی از نظريه پردزان مهم بحث" توسعه" در زمينه اهميت آن مینويسد:" توسعه را بايد جريانی چند بعدی دانست كه مستلزم تغييرات اساسی در ساخت اجتماعي، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نيز تسريع در رشد اقتصادي، كاهش نابرابری و ريشه كن كردن فقر مطلق است. توسعه در اصل بايد نشان دهد كه مجموع نظام اجتماعي، هماهنگ با نيازهای متنوع اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی درد اخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع يا حالتی از زندگی كه از نظر مادی معنوی بهتر است سوق میبايد."( تودارو،23:1382)( ترجمه غلامعلی فرجادي_ انتشارات كوهسار). تعريف كلاسيك تودارو به عنوان يكی از تعارف مهم در زمينه توسعه محسوب میشود و از داخل آن میتوان چند مفهوم را در مسير تشريح مقاله مستفاد كرد:
الف) توسعه جريانی چند بعدی است: بدين معنی كه زنان میتوانند به عنوان يكی از ابعاد مهم آن تلقی شوند. واقعيت آن است كه زنان بسياری از ممالك جهان، تا همين اوخر، يعنی در ابتدای قرن بيستم نيز از حقوق بديهی خود نظير حق مالكيت و حق رای محروم بودند. البته اين مسئله نه تنها مربوط به جوامع جهان توسعه نيافته، بلكه مربوط به جوامعی است كه به عنوان نماد توسعه يافتگی و رسيدن به توسعه پايدار محسوب میشوند.
ب) از نظر تودارو توسعه مستلزم تغييرات در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نيز تسريع در رشد اقتصادي، كاهش نابرابری و ريشه كن كردن فقر است: در ساختار مقاله پيش روي، اجتماعی شدن زنان و در اجتماع بودن آنها از طريق روابط ميان فردي، مورد نظر است كه در نهايت از مسير ارتباطات اعتدالی و در چهارچوب سه ارزش اصلی توسعه( تودارو 1382) يعنی معاش زندگي: قدرت تامين نيازهای اساسی ، اعتماد به نفس و آزادی از قيد بردگی: قدرت انتخاب، میتوان به بررسی آن پرداخت.
ج) نظام اجتماعی در ايجاد توسعه از اهميت ويژهای برخوردار است كه اين خود به مسائل فرهنگی جوامع باز میگردد: برای مثال مفروضات يك پژوهش كه درباره زنان ايرانی و عوامل بازدارنده فرهنگی حضور ايشان در پستهای دمديريتی انجام شد، حاكی از موارد زير بود.
1. نمودهای ظاهری در فرهنگ جامعه در ارتقای زنان به سطوح مديرت موثرند.
2. هنجارهای جامعه در ارتقاء زنان به سطوح مديريت موثرند.
3. ارزشهای جامعه در ارتقاء زنان به سطوح مديرت موثرند.
4. باورهای موجود در جامعه در ارتقای زنان به سطوح مديريت موثرند( زاهدي،14:1386) و تمامی مفروضات فوق الذكر در محاسبات انجام انجام شده كه به روش پيمايش انجام شده، مورد تاييد قرار گرفت. هماهنگ با نيازهای متنوع اساسی و خواستههای افراد و گروههای اجتماعی در داخل نظام، از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع يا حالتی از زندگی كه از نظر مادی و معنوی بهتر است سوق میيابد: در اين مقاله نيز زنان به عنوان بخش مهمی از نظام اجتماعی و به عنوان يك گروه اجتماعی بزرگ مورد بررسی و مظالعه واقع شدهاند.
هدف نهايی سه مسئله بيان شده نيز میتواند: 1. مكان دسترسی بيشتر به كالاهای تداوم بخش زندگی، 2. افزايش سطح زندگی و 3. گسترش دامنه اقتصادی و اجتماعی( تودارو،1382) برای زنان تلقی میشود.
زنان، به عنوان نيمی از پيكر جامعه همواره نقش تاثيرگذاری در توسعه جوامع داشتهاند. زنان در كشورهای توسعه يافته در طی برنامه ريزيهای آموزشي، از محوريت برخوردارند. چرا كه نتايج برنامه ريزی برای زنان در مسير تقويت ذهنی و تنومند كردن بنيانهای آموزشی آنان میتواند در نهايت موجب رشد توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع شود. در اين زمينه تجربيات بسياری قابل بيان است و نتايج متفاوتی از تحقيقات انجام شده میتوان به دست آورد. برای مثال، نتايج يك پژوهش نشان میدهد كه:" در تمامی كشورهای مورد مطالعه، شاخصهای آموزشی مربوط به زنان همبستگی بالايی با شاخصهای بهداشتی نشان میدهند. همبستگی آموزش زنان با شاخصهای اقتصادی و سياسی به ويژه در ميان كشورهای كمتر توسعه يافته- ضعيف تر بوده است." مقايسه تطبيقی ديدگاههای موافقان و مخالفان توسعه نشان میدهد كه اكثرا مخالفان توسعه، راههای رفته بدين منظور و نسخههای تجويز شده را برای ارتقاء وضعيت زيست بشر، ناكافی تلقی میكنند وآن را ايجاد كننده شكاف بيشتر طبقاتی در سطح جهانی میدانند. پرفسور مجيد تهرانيان، استاد فقيد ايرانی الاصل دانشگاهای ايالات متحده اولين انديشمند ايرانی كه نسبت توسعه و ارتباطات را با تاسيس" پژوهشكده علوم ارتباطی و توسعه ايران" به صورت اكادميك پيگيری كرد، در اين زمينه در كتاب" بازانديشی تمدن: ارتباط و ترور در دهكده جهانی" مینويسد:
نا برابریها با وجود رويكردهای فعلی جهانی به طرز نگران كنندهای به سمت وخيم پيش میرود. در سال خای اخير شكافهای جهانی، به طور نظام مند توسط سازمانهای مسئول و در گزارشهایی نظير گزارش سالانه توسعه انسانی سازمان ملل و نهاد نظارت جهانی علائم حياتی مورد استناد قرار گرفته است. كافی است بيان شود كه در سال 1800، فاصله ميان ملت ها، به اين صورت به چشم نمی آمد. به طوری كه نسبت اختلاف در ثروت ودرآمد سه به يك بوده. در سالهای اخير چنين شكافهایی جهان را مثل يك ليوان قرار داده است كه در آن مايع چربتر خود به خود به سمت بالا و مايع غير چرب بالطبع در پايين قرار میگيرد. 20 درصد از ثروتمندترين مردم جهان 82/7 درصد و 20 درصد از فقيرترين،فقط 4/1 درصد از درآمد جهان را در اختيار دارند. سه گروه ميانه، 11/7، 2/3 و 1/9 درصد از درآمد جهان را در اختيار دارند. بنابراين نسبت سهم ثروتمندترين و فقيرترين از 3 به 1 در سال 1800 ميلادی به نزديك 1 به 60 در سال 1992 رسيده است( تهرانيان،95:1392).
تهرانيان در اين نوشتار سعی دارد نشان دهد كه چگونه جوامع مختلف عليرغم به كاربردن شيوههای توسعه كه عمدتا برخاسته از غرب هستند، توسعه يافته نشدند، بلكه اين روشها منجر به بيشترشدن شكاف اين كشورها طی قرن گذشته نيز شده است. قرنی كه درآن بيشترين نسخههای مربوط به توسعه توسط انديشمندان غربی برای ارتقاء رفاه در كشورهای درحال توسعه پيچيده شده. اما همانگونه كه پيش از اين ذكر شد، حركت به سمت توسعه پايدار و استفاده از ارتباطات در دستور كار مجامع بين المللی قرار گرفته است و اين سازمانها در اين مسير به اندازه كافی جدی هستند. آنچه كه مسلم است بهرهمندی از مفهوم اعتدال و ميانه روی در استفاده از الگوهای توسعه است. در اين مسير باز تعريف مفهوم" اعتدال" میتواند به روش شدن محور مقاله كمك بيشتری كند.
ادامه دارد
نظرات